هانر وایتمن
ترجمة هامیک رادیان
سازمان بهداشت جهانی (WHO) و جامعة روانپزشکی آمریکا (APA) دیگر افراد فراجنسیتی را به عنوان مبتلایان به اختلال ذهنی طبقهبندی نخواهند کرد. این نتیجهگیری مطالعة جدیدی است که درمییابد مسایل مرتبط به سلامت ذهنی در میان فراجنسیتیها بیشتر از ناحیة داغ ننگ فراجنسیتی شناخته شدن است بیش از آنکه مبین اختلال ذهنی در این گروه باشد.
نویسندة ارشد مطالعه پروفسور جفری رید / Geoffrey Reed از دانشگاه آزاد ملی مکزیکو و همکارانش یافتههای خود را در «لنست روانپزشکی» منتشر کردهاند.
جامعة روانپزشکی آمریکا فراجنسیتی را چنین تعریف میکند: "کسی که هویت جنسی، تبارز جنسیتی یا رفتارش به صورت نمونهوار با جنسیتی که در هنگام تولد برای وی معین شده است مطابقت ندارد."
هم دستنامة تشخیصی ICD-10 سازمان بهداشت جهانی و هم دستنامة DSM-5 جامعة روانپزشکی آمریکا فراجنسیتی بودن را به عنوان اختلال ذهنی طبقهبندی میکنند.
در هر حال اختلال ذهنی وضعیتی تلقی میشود که سبب ایجاد استرس یا اختلال قابل توجه میشود. از آنجا که بسیاری از فراجنسیتیها دارای چنان مشکلاتی نیستند، طبقهبندی آنها به عنوان مبتلایان به اختلال ذهنی انتقادات بسیاری را برانگیخته است.
پروفسور رید میگوید: "تعریف هویت فراجنسیتی به عنوان یک اختلال ذهنی یک عامل سوءاستفاده برای اجتناب از ارائة خدمات بهداشتی و باعث کمک به این دریافت شده است که افراد فراجنسیتی باید توسط متخصصان روانپزشکی مورد درمان قرار گیرند، که هزینههایی را برای سرویسهای مراقبتهای پزشکی ایجاد میکند."
او میافزاید: "این تعریف حتی توسط برخی دولتها برای رد حق خودمختاری افراد و قدرت تصمیمگیری افراد فراجنسیتی در گسترهای از موارد شامل تغییر اسناد و مدارک حقوقی مربوط به حضانت فرزند و تولید مثل مورد سوءاستفاده قرار گرفته است."
دامنة نابرابری جنسیتی، طرد اجتماعی، و خشونت
برای مطالعة خود، تیم تحقیق با 250 فرد فراجنسیتی در سنین 18 تا 65 سال مصاحبه کرد. بیشتر آنها زنان فراجنسیتی بودند که در هنگام تولد جنسیت آنها به عنوان مرد ثبت شده بود.
نویسندگان مطالعه توضیح میدهند: "ما قصد داشتیم معین کنیم که آیا پریشانحالی و اختلالی که مشخصههای ذاتی اختلالات ذهنی تلقی میشوند، آیا با تجارب طرد و نفی اجتماعی و خشونت بیش از آنکه نماهای وراثتی هویت فراجنسیتی باشند قابل توضیح هستند، و کاربردی بودن دیگر المانهای پیشنهاد شده در گایدلاین تشخیصی ICD-11 را بررسی کنیم."
به عنوان بخشی از مطالعه از سوژهها در مورد تجارب ناسازگاری جنسیتی آنها سؤال شد – که آیا هرگز هیچگونه ناراحتی در مورد مشخصههای جنسیتی ثانویة خود احساس کردهاند، آیا هیچگونه ناراحتی در مورد تغییراتی که برای تبدیل آنها به جنسیت مورد دلخواهشان بر روی آنها صورت گرفته، داشتهاند یا وقتی از آنها در مورد جنسیت دلخواه آنها سؤال میشده احساس ناراحتی کردهاند.
همچنین از آنها درخواست شد تا هر گونه تجربة خود در مورد اختلال روانی، اختلال عملکردی، طرد و نفی اجتماعی و خشونت را بازگو کنند.
تمامی نمونهها گفتند که از هویت جنسیتی خود در سنین بین 2 تا 17 سال باخبر شدهاند.
208 نفر از سوژهها (83 درصد) از تجربة پریشانی روانی – بیش از همه افسردگی – مرتبط به ناسازگاری جنسیتی در طول دوران بلوغ خبر دادند، در حالی که 226 نفر از نمونهها (90 درصد) از تجربة مشکلات خانوادگی، اجتماعی، کاری یا تحصیلی مرتبط به هویت جنسی گزارش دادند.
طرد و نفی اجتماعی مرتبط به ناهمخوانی جنسیتی توسط 191 سوژه (76 درصد) گزارش شد؛ تیم تحقیق دریافت که چنین طرد و نفی بیشتر در میان اعضاء خانواده بروز میکرده و توسط همکلاسیها، همکاران و دوستان دنبال میشده است.
157 نمونه (63 درصد) گزارش دادند که قربانی خشونت مرتبط به هویت جنسیتی خود بودهاند؛ شایعترین شکل خشونت گزارش شده خشونت روانی و فیزیکی بود و سوژهها از تجربة خشونت جنسی نیز گزارش دادند.
ناسازگاری جنسیتی نمیتواند پیشآگهی اختلال روانی باشد
سپس محققان از مدلهای آماری برای برآورد این مورد استفاده کردند که آیا روانپریشی و اختلال عملکردی با ناسازگاری جنسیتی مرتبط هستند یا به طرد و نفی و خشونت اجتماعی.
در حالی که طرد و نفی اجتماعی و خشونت به عنوان پیشآگهی دهندههای نیرومند پریشانی و تمامی اشکال اختلال تعیین شد هیچیک از متغیرهای ناسازگاری جنسیتی پریشانی روانی را پیشآگهی نمیداد، و فقط یک متغیر میتوانست یک شکل واحد اختلال را پیشآگهی دهد؛ درخواست مرتبط به جنسیت مورد آرزو در محیط کار یا مدرسه یک پیشآگهی دهندة اختلال بود.
بنا به نظر نویسندگان، یافتههای آنها موضوع بدنامی را که بسیاری از افراد فراجنسیتی با آن مواجه خواهند بود برجسته میسازد.
محقق رهبر مطالعه دکتر ربکا روبلز / Rebeca Robles از انستیتو ملی روانپزشکی میگوید: "نرخ تجارب مرتبط به طرد و نفی اجتماعی و خشونت در این مطالعه بسیار بالا بود و فرکانسی که در آن این موارد مشخصاً در خانوادة خود نمونهها روی میداد نگرانیآور است."
"متأسفانه میزان بدرفتاری تجربه شده از سوی این نمونهها با موارد گزارش شده از مطالعات در سطح جهان تأیید میشود."
به علاوه نتایج مطالعه نشان میدهد که مشخصات اختلال ذهنی در میان افراد فراجنسیتی به میزان زیادی ناشی از بدنامی است، تا اینکه نتیجة خود هویت فراجنسیتی باشد. بر این مبنا، تیم تحقیق فراخوان میدهد که دیگر فراجنسیتیها به عنوان مبتلایان به اختلال روانی طبقهبندی نشوند."
دکتر روبلز میگوید: "این مطالعه نیاز به سیاستگذاری و برنامهریزی برای کاهش بدنامسازی و قربانی گرفتن این گروه از افراد را برجسته میکند. خارج کردن تشخیص فراجنسیتی از طبقهبندی اختلالات روانی میتواند بخش مفیدی از این کوششها باشد."
مطالعة مورد بحث دارای چند محدودیت است، نظیر تعداد کم افراد فراجنسیتی مشارکت داده شده در مطالعه؛ اگرچه محققان ادعا میکنند که تعداد نمونة مطالعة آنها در پیوند با دیگر مطالعات انجام شده در این حیطه بالا بوده است.
به علاوه محققان مینویسند از آنجا که نمونههای شرکت کننده در مطالعه داوطلب بودهاند، این گزارش ناهمخوانی جنسیتی، طرد و نفی اجتماعی، و خشونت میتواند نمایندة دیدگاه جمعیت فراجنسیتی باشد.
در هر حال محققان میگویند مادامی که شواهد حاکی از آنند که هویت فراجنسیتی نباید به عنوان اختلال روانی طبقهبندی شود، آنها شق جایگزینی را برای لحاظ شدن در دستنامة بعدی ICD پیشنهاد نمیدهند.
"پرسشهای بسیاری باقی است، مانند مورد طبقهبندی تشخیصی، نام و راهنمای تشخیصی که باید مورد استفاده قرار گیرد، مکانی که تشخیص باید در دستنامه قرار داشته باشد، و پیش از همه نیاز به تشخیص کودکان که برای آنها مطالعات در عرصههای دیگر مورد نیاز است."/
نظرات (0)