• دکتر دیلن براون، جیمی اِلمر
• ترجمه هامیک رادیان
آیا شما هم از خود میپرسید که کی هستید؟ هدفتان در زندگی یا ارزشهایتان چیست؟ اگر چنین است، ممکن است در کوران روندی قرار داشته باشید که بحران هویت نامیده میشود.
اصطلاح "بحران هویت" نخستین بار از سوی اریک اریکسون / Erik Erikson، روانشناس رشد و روانتحلیلگر، مطرح شد. وی ایدههای مربوط به بحران هویت در نوجوانان و نیز بحران میانسالی را مطرح کرد، با این باور که شخصیت فرد با برطرف کردن بحرانهای زندگی رشد میکند.
اگر کسی در حال تجربه نوعی بحران هویت باشد، ممکن است با خود پرسشهایی در مورد حس خود در باره شخصیت یا هویت خویش مطرح کند. این رویکرد اغلب در بزنگاههای تغییرات یا وقایع استرسزای بزرگ در زندگی یا به علت عواملی مثل سن یا گذر از برخی مراحل زندگی (برای مثال، مدرسه، محیط کار، یا کودکی) ایجاد میشود.
[در این مقاله میخوانیم:]
• علایم بحران هویت
• علل بحران هویت
• چه هنگامی به دکتر مراجعه کنیم
• دورنما
• پرسش و پاسخ - بحران هویت در نوجوانی
علایم بحران هویت
دچار بودن به بحران هویت اختلالی قابل تشخیص نیست، زیرا بحران هویت فاقد "علایمی" همانند موارد قابل مشاهده در سرماخوردگی یا آنفولانزا است. در عوض، نشانههایی وجود دارد که فرد دچار بحران هویت ممکن است با آنها مواجه باشد:
• فرد از خود میپرسد که کیست - که این پرسش یا در مورد کلیت زندگی یا در پیوند با برخی جنبههای زندگی مثل روابط، سن، یا دوره کاری مطرح میشود.
• فرد به علت پرسش از کیستی خود یا نقش خویش در جامعه تضاد و تعارض درونی بزرگی را تجربه میکند.
• اخیراً تغییرات بزرگی مثل طلاق در زندگی شخص رخ داده است که بر حس وی در مورد خویشتن خویش تأثیر منفی گذاشته است.
• برای فرد خود سؤالاتی در مورد ارزشها، روحیات، باورها، علایق یا کارنامه کاری خویش که تأثیری قاطع بر چگونگی برداشت فرد از خود داشتهاند، مطرح است.
• فرد در جستجوی معنا، دلیل یا شور بیشتری برای زندگی خویش است.
این موضوع کاملاً نرمال است که فرد در مورد کیستی و چیستی خویش از خود پرسش کند، به ویژه از آن رو که انسان در سراسر زندگی دستخوش تغییراتی است. به هر حال، اگر این پرسشگری بر جریان تفکر یا عملکرد روزمره تأثیر منفی داشته باشد، آنگاه شاید فرد در حال گذار از یک دوره بحران هویت باشد.
مشکل جدیتری در میان است؟
هر نوع بحرانی میتواند به نزول در سلامت روانی نیز منجر شود.
نشان داده شده است که داشتن چشمانداز منفی از زندگی خویش یک نشانگر آسیبپذیری فرد نسبت به افسردگی است.
اگر کسی دچار هر گونه نشانهای از افسردگی باشد، باید در صدد گرفتن کمک برآید. اگر نشانههای افسردگی با افکار مرتبط به خودکشی همراه باشد، فرد باید بلافاصله در جستجوی باشد.
علایم افسردگی شامل موارد زیر است:
• خلق افسرده یا احساس بیپناهی یا بیارزش بودن
• فقدان علاقه نسبت به چیزهایی که زمانی برای فرد خواستنی و لذتبخش بودهاند
• خستگی مفرط
• تحریکپذیری
• بروز تغییراتی در میزان اشتها یا وزن
• دچار شدن به مشکلاتی در پیوند با تمرکز، میزان انرژی، انگیزش، و خواب
علل بحران هویت
اگرچه تفکر غالب ایجاد بحران هویت را به برخی سنین (برای مثال دوران نوجوانی یا "بحران میانسالی") مرتبط میداند، بحران هویت ممکن است برای هر کسی در هر سنی یا در هر مقطعی از زندگی ایجاد شود.
هر از گاه بحرانهای هویت یا دیگر مشکلات سلامت روانی ممکن است به عوامل استرسزای بزرگ در زندگی مرتبط باشند. این عوامل استرسآفرین لزوماً به شکل ذاتی بد نیستند، اما کماکان میتوانند باعث ایجاد استرس بسیاری شوند، که فرد را وامیدارند تا از خود در این باره از خود بپرسد که کیست و زندگی وی چه ارزشی دارد.
عوامل استرسزا میتواند شامل موارد زیر باشد:
• ازدواج
• اقدام به طلاق یا متارکه
• مهاجرت یا نقل مکان
• از سر گذراندن یک واقعه آسیبزا یا تروماتیک
• از دست دادن یک عزیز
• از دست دادن شغل یا رسیدن به یک شغل
• مشکلات سلامت که به تازگی بروز کردهاند
این عوامل استرسزا و موارد مشابه یقیناً تأثیری منفی بر زندگی روزمره فرد و چگونگی برداشت وی از خود دارند.
یک مطالعه اخیراً انجام شده پی برده است که عواملی مثل حمایت اجتماعی، میزان استرس، و مشکلات سلامت همگی میتوانند بر ایجاد و رشد آنچه بحران میانسالی نامیده میشود، تأثیر بگذارند.
درمان بحران هویت
پرسش در باب حس خویش از خود ممکن است استرسزا باشد اما در عین حال میتواند در رویکرد درازمدت نقش مثبتی ایفا کند. خودشناسی بهتر و انطباق با تغییرات میتواند به رشد شخصیت فرد کمک نماید.
در زیر چند چیز که انسان میتواند با گذر از بحران هویت به دست آورد فهرست شده است:
نگاه به درون و کاوش در آن
وقتی را برای کاوش درون خویش و طرح پرسشهایی در مورد آنچه کماکان میخواهید و آنچه دیگر نمیخواهید، کنار بگذارید.
پرسشهایی را با خود مطرح کنید و ببنید که آیا میتوانید در گذر زمان به آن پرسشها پاسخ دهید و آیا آن پرسشها کمکی به تنظیم موارد میکنند یا خیر. به یاد داشته باشید، شما مجبور نیستید پاسخ همه پرسشها را داشته باشید، و آنها ممکن است سال به سال یا دهه به دهه دستخوش تغییر شوند.
پرسشها ممکن است موارد زیر را شامل شود:
• چه کیفیات و مشخصاتی تعریف شما است؟ این کیفیات و مشخصات در گذر سالها چه تغییراتی داشتهاند؟
• اگر در حال گذراندن تغییری بزرگ در زندگی بسر میبرید: چیزها برای شما چه تغییراتی داشتهاند؟ آیا پذیرش این تغییرات در شما صورت گرفته است؟ چگونه میتوانید با آن چیزها که به تازگی روی دادهاند یا روی میدهند مقابله کنید؟
• ارزشهای مورد پذیرش شما کدامند؟ آیا چیزی هست که در تقابل با آنها عمل کند؟
• علایق، شورها و عادات شما دربرگیرنده چه مواردی هستند؟ آیا شما آنچه را که دوست میدارید انجام میدهید، و اگر چنین نیست، چرا نیست؟ (برای مثال اگر دوست دارید که تنیس بازی کنید و سالهاست که بازی نکردهاید، چه عواملی مانع تحقق خواست شما بودهاند؟)
• چه چیزی شما را به تسلیم وامیدارد؟ چه چیزی آنگاه که سرگرم تلاش و تقلا هستید به شما در تداوم مقابله کمک میکند؟
• چه چیز در پرداختن به ارزشها، هدف زندگی یا حس هویت برای شما مهم است؟ آیا چیزی هست که احساس میکنید میتواند در بهبود حس خود نسبت به خویشتن به شما کمک نماید؟
جستجوی لذت و دیگر راههای مقابله
چه چیز شما را شاد میکند؟ چه چیز به زندگی شما حس هدفمندی و لذت میبخشد؟
شما لزوماً ناچار نیستید همه چیز تمام باشید اما اگر به چیزی نپردازید که حس اقناع در زندگی شما ایجاد کند، آنگاه این ممکن است دلیل آن باشد که چرا خود را در بحران میبینید.
شما ممکن است کمال را در پیشگام بودن، پرداختن به یک سرگرمی تازه، ارتباط با دیگران، یا هر چیز دیگری خارج از دایره محل کار خود بیابید. یا، ممکن است به این نتیجه برسید که کار یا شغلی تازه تناسب بیشتری با آن که هستید، دارد.
برای خود حامی بیابید
داشتن حمایت اجتماعی مناسب میتواند بر میزان مناسب بودن تقابل با تغییرات، استرسزاها یا پرسشهای مربوط به هویت کمکی تأثیرگذار باشد. جاهای بسیاری هست که در آنها میتوانید برای خود حامی جستجو کنید.
برای یافتن حامی موارد زیر را در مد نظر قرار دهید:
• دوستان، شریک زندگی، و اعضاء خانواده
• جامعه یا تشکیلات مذهبی که بدان وابستهاید
• یک گروه، باشگاه یا ملاقات کسی که با وی علایق مشترکی دارید
• یک گروه حمایتی، به ویژه برای مقابله مشکلی مرتبط به سلامت که اخیراً دچارش شدهاید
• گروههای کمک له سلامت روانی یا درمانهای فردی
• ورزشها یا فعالیتهای گروهی
داوری درونی و بیرونی را نادیده بگیرید
انتظارات و توقعات دیگران و نیز خود ما میتوانند تأثیری بزرگ بر حس ما در مورد خود داشته باشند. اما نباید اجازه داد که استانداردهای جامعه خود را به ما چنین دیکته کنند که ما که هستیم و چه باید باشیم.
صرفاً این موضوع که فرد در یک گروه سنی، جنسی یا فرهنگی خاص قرار دارد، بدین معنی نیست که وی باید در صورت عدم باور به اموری که متعارف تلقی میشوند، کماکان از آنها تبعیت کند.
درک و دریافت شخصی فرد در احساس کلی سلامت و تندرستی وی اهمیت دارد، و صرف زمان و انرژی در مورد ارزشداوریها میتواند فرد را به ناکجا ببرد. ممکن است اقناع مردمی که دوست میدارید در مورد تغییراتی که در شما پدید آمده است موضوعی نیازمند مرور زمان باشد، اما شما در درازمدت وقتی شادتر خواهید بود که با خویشتن خویش صادق باشید.
از بیرون کمک بگیرید
اگر استرس در شما به میزانی بیش از حد افزایش یافته باشید کمک گرفتن از دیگران را در مد نظر قرار دهید. این کمک میتواند از سوی دوستی قابل اطمینان یا یکی از اعضاء خانواده برای گشودن باب گفتگو یا از سوی یک متخصص سلامت روانی برای کمک به رفع و مقابله با وضعیت موجود در اختیار شما قرار بگیرد.
هرگز از کمک خواستن نهراسید. زندگی - به ویژه تغییرات بزرگ در آن - میتوانند ترسناک به نظر برسند، اما ما همگی با این دشواری مواجهیم.
پیام همراه
حس خویشتن و هویت برای همه مردم مهم است. اگرچه دچار شدن به بحران هویت میتواند فرد را به احساس فقدان یا یأس دچار کند، این انواع بحران به صورت بنیادی میتوانند مفید نیز باشند.
پرسشگری در مورد حس خود، هدف خویش، و داوریهای فرد میتواند به وی در رسیدن به حس و درکی بهتر از آن که هست و آن که باید باشد، کمک کند. به یاد داشته باشید که تغییر بخشی از زندگی است، و اگر برگردید و به گذشته نگاه کنید خواهید دید که در سراسر زندگی خویش در حال تغییر بودهاید.
اگر شما در حال تجربه عوامل استرسآفرین بزرگی در زندگی هستید و اینگونه احساس میکنید که در نوعی بحران سلامت روانی قرار دارید، برای کمک گرفتن به متخصصی مراجعه کنید که بتواند به شما در آنچه با آن دست به گریبان هستید کمک نماید.
بحران هویت در نوجوانی
پرسش:
آیا تمام نوجوانان دچار بحران هویت میشوند، و والدین چطور میتوانند به بچههای خود در چنین وضعیتی کمک کنند؟
پاسخ:
بسیاری از مردم بر این باورند که نوجوانی دورانی ناگزیر از "توفان و استرس" است، که این تا حدودی مرتبط به شکلگیری هویت یا حتی "بحران هویت" است. به هر حال تحقیقات از این باور پشتیبانی نمیکنند.
بسیاری از نوجوانان این مقطع از رشد را بدون مواجهه با مشکل پشت سر میگذارند، در حالی که بقیه پی میبرند که با چالشهایی نه چندان دشوار مواجهند که قادرند پس از گذشت زمان و مقداری کوشش یا با بهره گرفتن از کمک دیگران آنها را پشت سر بگذارند.
اقلیت کوچکی از نوجوانان دچار مشکلات قابل توجهی میشوند که نیاز به مراقبت و حمایت کافی دارد. موضوع هر چه که باشد، نوجوانان وقتی فرصت درخور را برای هدایت خود و خودمختاری در طول دوره انتقال به بزرگسالی در اختیار داشته باشند تعریف خود را از خویشتن پیدا میکنند و در مورد "کیستی" خود تصمیم میگیرند.
این موضوع مهم است که والدین فضایی ایمن و باز ایجاد کنند که در آن نوجوانان بتوانند درونیات و احساسات خود را بدون ترس از داوری و پیشداوری مطرح نمایند. چنین روابطی انواعی از گفتمان را پرورش میدهد که نوجوانان را در پشت سر گذاشتن دوران انتقالی، در هر سطحی از چالش یا "بحران" یاری میدهد و حمایت میکند./
پرسش و پاسخ از: دکتر دیلن براون
توضیح: پاسخهای دکتر دیلن براون عقاید کارشناسان پزشکی ما را بازتاب میدهد. تمامی مطالب دقیقاً جنبه آگاهیرسانی دارند و نباید به عنوان جایگزین توصیههای پزشکی تلقی شوند.
Source:
Healthline
What’s an Identity Crisis and Could You Be Having One?
Medically reviewed by Dillon Browne, PhD
on October 31, 2018 —
Written by Jamie Elmer
نظرات (0)