• نوشتة تیم نیومن
• ترجمة هامیک رادیان
مقالهای که اخیراً منتشر شده است دادههای مطالعة مدام مربوط به بازماندگان فاجعة هیروشیما و ناکازاکی را مورد آنالیز مجدد قرار میدهد. نویسنده اصرار دارد که اثرات درازمدت سلامت ناشی از بمب اتمی به آن اندازه وخیم نیست که بسیاری بدان باور دارند و این پرسش را مطرح میکند که چرا درک عامة مردم به واقعیات نمیپردازد.
در آگوست 1945 میلادی، در خلال روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، آمریکا با حمایت متفقین، دو بمب اتمی را در ژاپن مورد استفاده قرار داد.
اثرات آنی حملات مزبور فاجعهبار بود.
نخستین بمب با لقب "پسر کوچولو" یک بمب اتمی بر پایة اورانیوم بود. این بمب در شهر هیروشیما حدود 90000 تا 146000 نفر را در همان چند روز اول پس از بمباران کشت.
سه روز بعد، یک بمب پلوتونیمی که "آقا چاقالو" نامیده میشد بر ناکازاکی فرود آمد. در طول چند روز اول پس از انفجار بر مبنای تخمینهای ارائه شده بین 39000 تا 80000 نفر از مردم کشته شدند.
اکثر مرگهای آنی مربوط به خود انفجار بمب، مسمومیت شدید ناشی از اشعه و توفان رادیواکتیو بود.
انفجارهای مهیب در هیروشیما و ناکازاکی نخستین و تنها موارد استفاده از سلاحهای اتمی در طول جنگ بودهاند.
مستندسازی عواقب
این وقایع که در تخریب و ایجاد وحشت بیمانند بودند، تحقیقات علمی بسیاری را در مورد اثرات درازمدت بر بازماندگان چنان سلاحهایی برانگیختند. از 1947 به بعد دولت ژاپن اندازهگیری و فهم اختلالات سلامت ادامهدار جنگ هستهای را آغاز کرد.
گروهی که بنیاد تحقیق اثرات اشعه (RERF) نامیده میشدند، به گردآوری اطلاعات پرداختند؛ بودجة این بنیاد از سوی دولتهای ژاپن و آمریکا تأمین میشد. RERF تقریباً 100000 نفر از بازماندگان حملة اتمی، 77000 نفر از فرزندان آنها و به عنوان گروه کنترل 20000 نفر از مردمی را که در معرض اشعة رادیواکتیو قرار نگرفته بودند مورد پیگیری قرار داد.
دادههای فراهم آمده از این مطالعات در مورد کمیت خطرات مسمومیت ناشی از اشعه گرانبها بودهاند. از آنجا که هر بازماندهای میدانسته که در هنگام وقوع انفجار در کجا بوده، امکان برآورد دقیق میزان قرار گرفتن فرد در معرض اشعه امکانپذیر شده است. یافتههای RERF به ایجاد استانداردهای ایمن برای مردمی که در نیروگاههای هستهای و عمومی کار میکنند کمک کرده است.
اخیراً برتراند جوردن / Bertrand Jordan، ژنیتیسین مولکولی یافتههای خود از آنالیز دادههای RERF را در نشریة ژنتیک / Genetics منتشر کرد. گذشته از ارائة دادههای تازه، هدف او "خلاصه کردن نتایج مطالعاتی بود که تاکنون انجام شده و در بیش از 100 مقاله انتشار یافتهاند."
با استفاده از 60 سال مطالعات باارزش، جوردن به اثرات فاجعة هیروشیما و ناکازاکی بر بازماندگان و فرزندان آنها دقیق شد. او اختلافی عمیق میان درک عامة مردم و اثرات واقعی بمب اتمی یافت.
باور عمومی بر این است که بازماندگان هیروشیما و ناکازاکی دچار موارد متعدد سرطان، کاهش عمر بسیار و فرزندانی در معرض ریسک بالای جهشهای ژنی و ناهنجاری هستند. پس از بررسی دقیق دادهها، نویسنده دریافت که این فرضیات ناصحیح است.
جوردن یافتههایش را چنین خلاصه میکند: "شکاف عمیقی میان باورها و آنچه در عالم واقع توسط محققان یافته شده است وجود دارد.
نرخ سرطان در هیروشیما و ناکازاکی
میزان سرطان واقعاً در میان افرادی که بازماندة انفجار محسوب میشدند در مقایسه با کسانی که در زمان انفجار خارج از شهر بودهاند، بیشتر بوده است. ریسک سرطان بسته به نزدیکی به محل انفجار، سن (افراد جوانتر ریسک مادامالعمر بالاتری داشتند)، و جنسیت (زنان دارای ریسک بیشتری بودند) افزایش یافته است.
در هر حال، اکثر بازماندگان دچار سرطان نشدند. از آنجا که بیشتر مردم فقط به میزان معقولی در معرض تابش اشعه قرار گرفته بودند، ریسک مجموع توسعة سرطان در فاصلة سالهای 1958 و 1998 ده درصد افزایش یافت. این رقم نشانگر 848 مورد سرطان اضافی در میان 44635 نفر از بازماندگان است.
اما تصویر مزبور برای آنهایی که در معرض تابش مقدار بیشتری از اشعه قرار گرفته بودند بسیار بدتر بود. افرادی که یک گرای اشعه دریافت کرده بودند وضعیت بدتری داشتند. گرای واحد اندازهگیری تعریف شده به عنوان جذب یک ژول از انرژی اشعه بر هر کیلوگرم از ماده است که 1000 بار بیشتر از محدودة ایمن دریافت اشعه برای عموم محسوب میشود. این گروه از افراد 42 درصد افزایش در ریسک ابتلا به سرطان را نشان میدادند.
در میان افرادی که در معرض بالاترین میزان اشعه قرار گرفته بودند، ریسک ابتلاء به سرطان حتی بالاتر بود و عمر آنها تا فقط 1.3 سال کاهش یافته بود.
اثرات بمبها بر فرزندان بازماندگان
RERF همچنین موضوع سلامت فرزندان بازماندگان را پیگیری میکند. تاکنون اثرات منفی بر سلامت یا جهش ژنی در فرزندان مشاهده نشده است. جوردن بر این باور است در آینده که ابزارهای ژنتیک بهینهتر میشوند، تفاوتهای خفیف ممکن است در ژنومهای آنها دیده شود. اما آنچه روشن است این است که اگر عواقب منفی سلامت برای فرزندان بازماندگان وجود داشته باشد، این عواقب بسیار ناچیزند.
در این مقاله، جوردن در مورد دلایل عدم مطابقت باور عمومی و واقعیات بحث میکند.
"مردم همیشه از خطرات تازه بیشتر از انواع آشنای آن وحشت دارند. برای مثال مردم به این گرایش دارند که از خطرات زغال سنگ بیاعتناء بگذرند، هم مردمی که معدنکاو آن هستند و هم عامة مردمی که در معرض آلودگی جوی ناشی از آن قرار دارند.
"اشعة رادیواکتیو نیز بسیار آسانیابتر از بسیاری خطرات ناشی از مواد شیمیایی است. با استفاده از یک نشانگر دستی گایگر، شما میتوانید با حساسیت کامل مقادیر اندکی اشعه را که هیچ خطری برای سلامت در بر ندارند کشف کنید."
جوردن مراقب است که اطمینان دهد یک لابیگر حامی سلاح هستهای نیست. این اساساً موضع او نیست. برای مثال میگوید: "من تا زمان فاجعة فوکوشیما از نیروی هستهای حمایت میکردم." جوردن درک میکند که حتی در کشوری با فناوری پیشرفته و حساب شده مانند ژاپن، فجایعی با قدرت بالقوة تأثیرگذاری در سراسر جهان هنوز ممکن است.
جان کلام بحث جوردن این است که هر مباحثهای باید به روشی عقلایی ادامه یابد. او میگوید: "من ترجیح میدهم مردم به دادههای علمی نگاه کنند تا اینکه به اغراقگویی در مورد خطر بپردازند."
نظرات (1)